فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مریض کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناخوش کردن

فونتیک فارسی

mariz kardan
فعل متعدی

to sicken, to make sick, to make ill, to disease, to ail

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.

Food poisoning sickened the customers.

غذای مانده ممکن است تو را مریض کند.

Leftover food can make you ill.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض کردن

  1. مترادف:
    بیمار کردن ناخوش کردن
    متضاد:
    شفا دادن معالجه کردن

ارجاع به لغت مریض کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض کردن

لغات نزدیک مریض کردن

پیشنهاد بهبود معانی